گمنامی با طعم شهرت

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنامی با طعم شهرت

دنیا انگار قصد دارد که ما را بیازماید
رقیب میطلبد و انگار همه سینه سپر کرده ایم که بایستیم درمقابلش
و چه کودکانه گمان کردیم که چیزی هستیم در مقابل قدرت مافوق اراده ی او
و حال که زندگیم مسیر حق و حقیقت را یافته است,چه زیبا میفهمم که...الیس الله بکاف عبده...
من ملتهبم...اما حب تو در من خانه کرده است
پس ملت_حب_آنه به دنبالت می آیم
چون شک ندارم و من یتوکل علی الله فهو حسبه...
و این گونه التحابم آرام می شود...

آخرین مطالب
  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۶ دلم...
  • ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۳ حرف...
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۰ عشق!!!
آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۷، ۱۴:۵۱ - حسین بوذرجمهری کجا؟ :/

۱ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۰:۲۸۱۳
دی

بعد از چند ساعت آنلاین میشوی و هیچ پیام خصوصی که مخاطبش تو باشی بالا نمی آید...

الکی مثلا برای همه خیلی مهمی.


افلاین می شوی میروی مسواکت را برداری چشمانت سرخ شده و آماده است که ببارد...

الکی مثلا اتفاقی نیفتاده است.


داری مسواک میزنی که کل خانواده بخاطر شام نخوردنت و اخلاق گند چند روزت شروع ب شکایت میکنند...

الکی مثلا تو فقط سیر هستی.


هنوز ساعت 11هست و تو رختخوابت را پهن کرده ای برای خواب...

الکی مثلا خیلی خسته ای.


زیارت عاشورا میخوانی و موهایت را در صورتت ریخته ای ک کسی خیسی چشمانت را نبیند...

الکی مثلا تو خیلی خوبی.


میخوابی و سرت را زیر پتو میکنی و گونه هایت شروع ب سوختن میکند...

الکی مثلا از شوری اشک نیست و پوستت خشک شده.


خواهرت سرش را روی بالشت تو می گذارد و میپرسد چی شده‌؟چرا چند روزه عوض شدی؟و تو پاسخ میدهی هیچی...!

الکی مثلا فقط دلت گرفته است.


خواهرت با تو حرف میزند و تو فقط میخندی ...

الکی مثلا هیچ غصه ای نداری.


خواهرت میرود و تو خودت را به خواب میزنی...

الکی مثلا خیلی خسته ای.


همه یک ساعت بعد از تو میخوابند و چراغ ها خاموش میشود و تو همچنان بیداری...

الکی مثلا تو خیلی شگنولی.


خدایا من چرا انقدر ناشکرم...

الکی مثلا من همیشه شکر گذار بوده ام.


پ.ن:التماس دعا(این یکی دیگه الکی مثلا ندارد)


ملت- حب