گمنامی با طعم شهرت

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنامی با طعم شهرت

دنیا انگار قصد دارد که ما را بیازماید
رقیب میطلبد و انگار همه سینه سپر کرده ایم که بایستیم درمقابلش
و چه کودکانه گمان کردیم که چیزی هستیم در مقابل قدرت مافوق اراده ی او
و حال که زندگیم مسیر حق و حقیقت را یافته است,چه زیبا میفهمم که...الیس الله بکاف عبده...
من ملتهبم...اما حب تو در من خانه کرده است
پس ملت_حب_آنه به دنبالت می آیم
چون شک ندارم و من یتوکل علی الله فهو حسبه...
و این گونه التحابم آرام می شود...

آخرین مطالب
  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۶ دلم...
  • ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۳ حرف...
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۰ عشق!!!
آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۷، ۱۴:۵۱ - حسین بوذرجمهری کجا؟ :/

کربلا، پیاده روی، اقا...

جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ
قبل از سفر تصمیم گرفتم که عکس اقا را چاپ کنم و علاوه بر زدن کوله ها بین زوار پخش کنم تا آنها هم عکس آقا را داشته باشند.
به لطف یکی از دوستان تصویر بسیار زیبایی از آقا و با شعار همان سال پیاده روی طراحی شد.
پوستر را به مغازه بردم و 4 تا رنگی بزرگ آ4 برای کوله هایمان و 6تا 4 تایی سیاه سفید برای پخش بین مردم چاپ گرفتم و همه را پرس کردم.
آنقدر جذاب و زیبا شده بود که یکی را همان اردکان از ما گرفتند:)
صبح زود از مرز شلمچه راهی عراق شدیم همه یک چفیه انداخته بودیم و عکس بزرگ آقا را به چفیه ها سوزن زده بودیم.
من علاوه بر چفیه سربند یا زهرا را به سرم بسته بودم و کوله ی جبهه پدرم را روی دوشم انداخته بودم.
لب مزر عراق که رسیدیم سرباز عراقی با دیدن عکس آقا نگاهی به من کرد و به عربی گفت سید علی خامنه ای؟ گفتم بله دستی روی عکس کشید و بر صورتش مالید و راه را باز کرد تا رد شوم.
بعد از مرز رفتارها جالب تر شد.
یکی رد می شد و میگفت خدا خیرت بده چه عکس قشنگی با خودت اوردی.
اون یکی رد می شد میگفت: اقا گفته عکس منو نیارید پیاده روی.
یکی دیگر میگفت: عکسا اقا را به کوله ات نزن خوبیت ندارد.
و...
کیف کوچکی گرفته بودم برای مدارک و پولی که مادرم بین همه تقسیم کرده بود تا اگر خدایی نکرده گم شدیم از ادامه مسیر باز نمانیم؛ عکس های کوچک شده و پرس شده اقا را در ان کیف گذاشته بودم و یک دسته سنجاق قفلی به دسته آن زده بودم تا همراه هر عکس سنجاق را هم به طرف بدهم.
بعد از زیارت سه روزه نجف به سمت کربلا به راه افتادیم.
جایتان سبز گاهی در مسیر؛ عراقی ها می دویدند دنبال چرخ دستیمان و از ما عکس آقا را می خواستند و گاهی با نشستن ما کنار جاده برای استراحت می آمدند و عکس آقا را با دستمال پاک می کردند و میرفتند.
اولش نمی دانستم که عکس های کوچک شده را به چه افرادی بدهم اما با دیدن پرچم کشور های خارجی در پیاده روی به ذهنم خظور کرد که عکس ها را بین علمداران کشور های خارجی تقسیم کنم.
فکرم را با مادرم در میان گذاشتم و موافقت کرد.
اولین عکس را به علمدار کشور جاکارتا دادم، صبح اولین روز پیاده روی در موکبی سرسبز بین راه نجف تا کربلا...
5 مرد بودند که دورهم جمع شده بودند و حرف می زدندعکس را به پدرم دادم و گفتم به آن مردها بده، جلو رفت و عکس را به سمت مرد گرفت پنج نفری که ایستاده بودند با دیدن تصویر آقا همگی خم شدند و یکی از آنها عکس را گرفت و بوسید و روی چشم گذاشت و به جلوی لباسش سنجاق کرد.
حالا در راه کارمان شده بود پیدا کردن پرچم های کشور های مختلف.
یکی بود به گمانم باز هم اهل جاکارتا بود، خیلی جوان بود و با پای برهنه مسیر را طی می کرد. جلو رفتم و عکس را به سمتش گرفتم نگاهی به عکس کرد و خم شد و بوسید و آن را به جلوی لباسش آویزان کرد و با زبان خودش تشکر کرد.
و به همین ترتیب عکس ها با عکس العمل های مشابه بین علمداران کشور های خارجی پخش می شد.
عکس های بزرگی که برای خودمان چاپ گرده بودیم هم تا نجف دوام نیاورد و عراقی ها و ایرانی ها با اصرار از ما گرفتند و تنها عکسی که برایمان باقی مانده بود به ام زینب زن 23 ساله ای داده شد که یک شب در خانه اش مهمان بودیم.
ام زینب 23 سال داشت و 4 دختر! همسرش مجاهد بود و برای اسلام میجنگید، وضعیت مالی خوبی نداشتند اما انقدر برای زوار خرج می کردند که گمان میکردی پول دار تر از صاحبان صنایع است.
سفر خیلی خوبی بود خیلی خوب!
انقدر سختی هایش میچسبید که از همان جا برای امسال برنامه میریختم.
امسال هم راهیم ان شالله
دعاکنید برای ما و حلال کنید.
پ.ن: اگر از تصویر زیر استفاده کردید برای پدر طراحش یه فاتحه بخونید.

اقا
۹۶/۰۸/۰۵ موافقین ۲ مخالفین ۰
ملت- حب

نظرات  (۲)

۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۱:۱۲ طلبه اُ منفی
رزق توفیقتان مدام...
پاسخ:
ان شالله برای همه...
۱۲ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۱ فرزند انقلاب
زیارت قبول..
اگر امسال هم توفیق زیارت داشتید التماس دعا
پاسخ:
سلام
قبول حق
بیاد ملتمسین دعا بودیم اگر قبول باشد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">