گمنامی با طعم شهرت

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنامی با طعم شهرت

دنیا انگار قصد دارد که ما را بیازماید
رقیب میطلبد و انگار همه سینه سپر کرده ایم که بایستیم درمقابلش
و چه کودکانه گمان کردیم که چیزی هستیم در مقابل قدرت مافوق اراده ی او
و حال که زندگیم مسیر حق و حقیقت را یافته است,چه زیبا میفهمم که...الیس الله بکاف عبده...
من ملتهبم...اما حب تو در من خانه کرده است
پس ملت_حب_آنه به دنبالت می آیم
چون شک ندارم و من یتوکل علی الله فهو حسبه...
و این گونه التحابم آرام می شود...

آخرین مطالب
  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۶ دلم...
  • ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۳ حرف...
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۰ عشق!!!
آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۷، ۱۴:۵۱ - حسین بوذرجمهری کجا؟ :/

تغییر

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ

امشب به قاعده ی تمام شبهای ترم قبل واین ترم ...بماند

دوستان قدیمی ما امشب مهمان اتاق مابودند ...چقدر عوض شده بودند یعنی دانشگاه تا چه حد می توانست انهارا عوض کند؟

هر سه دختران متدین و با حجاب و...بودند...باورتان نمیشود ...یعنی خودم هنوز باورم نشده که انها همانهایند ...دوستان صمیمی دوران دبیرستان من!

مانتوی تنگ...شال باز...رنگ جلف...ارایش غلیظ...حرکات لوس...حرف های زشت...خدایا همه ی ما رو حفظ کن........

ترم قبل بخاطر حرفهایشان بخاطر اینکه میدیدم چطور تغییر میکنن میدیدم که هرچه می گویم فایده ای ندارد...اتاقم را عوض کردم ...از کسی که جانم را فدایش میکردم دست کشیدم که شاید علت رفتم کمی اورا به خود بیاورد ولی...

هرچه میگفتند لبخنده سردی میزدم و سعی میکردم بیشتر از قبل سرم را در لب تاب فروکنم که شاید حرف هایشان را نشنوم ولی انگار...

عذاب میکشیدم ...چشمانم پر از اشک میشد و در حالی که چشمانم را محکم میمالیدم لبخند میزدم و میگفتم:حساسیت دارم

چقدر خندیدن تو شرایطی که روحت داره اتیش میگیره و از درون میسوزوندت سخته...انگار که بنزین روی اتش میریختم با خنده هایم ...بیچاره دلم

هنوز میتوانستم خودم را کنترل کنم ...مبایلش را دراورد...عکس هایی که باهم در باغ گرفته بودندنشانم داد...سوختم ...سوختم ...سوختم

دوستم.....ان کسی نبود که میشناختمش که عاشقش بودم که شبها بخاطر تغییرات ظاهری او مخفیانه گریه میکردم(این را هیچ وقت نفهمید)

شال باز ...صورت ارایش شده...موی حالت داده شده...

دیگر نتوانستم طاقت بیاورم چشمانم قابلیت پنهان کردن این همه اشک را نداشتند...از اتاق بیرون زدم ...

خیلی سخته کسی که خیلی دوسش داشتی رو ببینی که جلوی چشات به راهی میره که تهش سیاهیه که تهش گریه های اقا امام زمانه که تهش...

دلم گرفته .....خیلی ...برای دوستم و همچنین من دعا کنین....

۹۳/۰۱/۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
ملت- حب

نظرات  (۱۲)

دل ادم خون میشه تو این جور اتفاقا
ولی خیلی حیف که خود دوستای ادم از دل ادم خبر ندارن
دل ادم خون میشه تو این جور اتفاقا
ولی خیلی حیف که خود دوستای ادم از دل ادم خبر ندارن
واقعا متاسف شدم البته من پارسالم خیلی ناراحت میشدم...ولی انگار امسال وضع بحرانیه خدا هدایتشون کنه ایشالا
..سلام علیکم..
لطف بفرمایید آپ کردید اطلاع بدید ماشرمنده نشیم...
شیعه دریک دقیقه...نشراین پست بنویسیدبه حساب حضرت علی...
عاقبتتون بخیر...
سلام علیکم...
یه پست داشتم بانام شجاع عندالمعصیه حتما تشریف آورده وصوتوسیو بفرمایید...شماوظیفه تون یه چیزدیگه ست بجای گریه کردن...البته قبول دارم وقتی ازعزیزان گیراین فساداخلاقی میشن سنگین تموم میشه براآدم...همه ی عزم تونو به کاربگیرید برای تاثیرگذاری...شاید خسته بشید ناراحت بشید ولی به تلاشتون ادامه بدید وصبر داشته باشید که ان الله مع الصابرین.
عاقبتتون بخیر.
راستی لینک شدید.
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه.انک انت الوهاب
سلام دختر خوب!
چطوری؟
جدا قلمت داره پیشرفت میکنه ها...آره ،اون شب منم احوالاتت رو متوجه شدم ؛
من دیگه از بس دیدم بی تفاوت شدم !
اصلا اجازه نمیدم در این مورد باهام حرف بزنن ،با خیلیا صمیمی ام اما تا وقتی بحثای عادی مطرحه،این که بی تفاوت نشدی و امیدتو از دست ندادی خیلی خوبه...
میدونی من فکر میکنم تو در اون حد محکم هستی که اشتباه نکنی پس خودتو از رفیقت نگیر!
تو تو یه جو خوبی و اون تو یه جو بد،احتیاج به کمک داره میفهمی؟
دغدغه ات رو تحسین میکنم بانو!
در پناه باری تعالی.

سلام

شما تلاش کنید و براش دعا کنید

خیلی سخته این احوالات  و دیدن

سلام عزیزم به نظرم اینهمه محبت و دلسوزیتو بهش نشون بده!
تأثیر میذاره ایشالا

دررابطه با پست قبلم فقط میگم خوش بحالت! *-:
راستی از همشهریات ناامید نباش من بازم از بسیجیاش میشناسم!

سلام

 

راست میگی خیلی سخته دیدن اینکه عزیزی داره کج میره و ...

 

نظرتون رو پاسخ دادم در وبم

 

موفق باشی

 

ان شا الله خدا فرج رو برسونه اوضاع اجتماع بحرانی است ...

 

در پناه الله

۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۸ سرگرمی های یک دانشجوی مذهبی
ما هم یه آشنایی داریم که اونم قبلا خیلی مذهبی بود. نمازش ترک نمیشد. ولی از موقعی که ماهواره به خونشون اومد مرد خونه اصلا ائمه رو قبول نداره.
سلام.من همیشه مطالبتون رو دنبال می کنم و استفاده هم می کنم.
من هم از ابن قبیل دوستان در دبیرستان داشتم که متاسفانه حالا...
فقط میتونم بگم که اکثر این ادما و از جمله دوستان من وقتی پای ماهواره به خونشون باز شد دیگه خودشون رو باختند!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">