گمنامی با طعم شهرت

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنامی با طعم شهرت

دنیا انگار قصد دارد که ما را بیازماید
رقیب میطلبد و انگار همه سینه سپر کرده ایم که بایستیم درمقابلش
و چه کودکانه گمان کردیم که چیزی هستیم در مقابل قدرت مافوق اراده ی او
و حال که زندگیم مسیر حق و حقیقت را یافته است,چه زیبا میفهمم که...الیس الله بکاف عبده...
من ملتهبم...اما حب تو در من خانه کرده است
پس ملت_حب_آنه به دنبالت می آیم
چون شک ندارم و من یتوکل علی الله فهو حسبه...
و این گونه التحابم آرام می شود...

آخرین مطالب
  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۶ دلم...
  • ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۳ حرف...
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۰ عشق!!!
آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۷، ۱۴:۵۱ - حسین بوذرجمهری کجا؟ :/

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

۰۱:۱۵۳۰
ارديبهشت

خسته ای که خستگی را دوست دارد ولی انگار باید بگوید دوست داشت ...اما انگار واقعا این بار خسته است و خستگیش را دوست ندارد...

خسته است از دنیایی که چشمانش را به روی کودکانش بسته است ...خسته است از زجه ی کودکانی که به خاطر مسلمانیشان تیر میخورند...خسته است از مادرهایی که با زجه ای عمیق شهادت جگرگوشه شان را جشن میگیرند...خسته است از دنیایی که انگار کور و کر شده ...از دخترانی که که بزرگ ترین دغدغه شان شکستن کیلیپس سرشان است ...خسته است از پسرانی که بزرگترین مشکلشان تمام شدن چسب مویشان است...و خسته است از بی تفاوتی ها ...خسته است از عادی شدن ها ...خسته است از روشن فکری های ،شن رو فکری...وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای حالم بد است حالم از خودم از وبم از دنیایم از بی تفاوتی هایم از کارهایی که کار نیست از...از ...از...واااااااااااااااااااااااای چقدر حالم بد است .........................................................

چقدر یک مستند می تواند زجر اور باشد

چقدر می تواند اشک اور باشد...

ملت- حب
۱۴:۴۹۲۴
ارديبهشت


تصاویر عاطفی و زیبا از احساس پدر و فرزند

پدر جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم


 

و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم


 

که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم.


 

پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم..

ملت- حب
۲۲:۰۹۲۱
ارديبهشت

http://8pic.ir/images/08274023299264869240.jpg

دوستی داشتم ترم 3و4 ازدواج کرده بود دانشگاه می آمد ولی بخاط آرامش روحی همسرش تا فوق دیپلم بیشتر نخواند...حدود 1 سال بود که ندیده بودمش امروز آمد دانشگاه برای گرفتن مدرکش ولی اساسی تغییر کرده بود...شکمش اندکی جلو تر از خودش بود...او مادر شده بود! وقتی دیدمش کلی ذوق کردم و سربه سرش گذاشتم و چقدر در مورد مادر شدن فکر کردم ...

چقدر کار سنگینیست مادر شدن ...مادری که هر لقمه ای که میخورد خونی می شود در رگ های تن کودکش...به عشق این کودک میرود و در صف غذای نذری میایستد که با خوردن لقمه ای از آن عشق به امام حسین را در وجود بچه بکارد...یا میرود و مینشیند و قران می خواند که آواز قران همیشه در گوش کودکش باشد یا اینکه هر کجا که می رود تا مطمئن نشود که غذا از کجا رسیده و خمس و زکاتش داده شده یا نه آن را نمیخورد حتی اگر به قول قدیمی ها چشم کودکش لوچ شود...آخر اطمینان داردکه لقمه لقمه ی این غذا و حرکت کوچکی از او بر روی کودکش اثر می گزارد...چقدر کار سنگینیست مادر شدن! این ها را از اطرافیانم یاد گرفته ام ...از مادرم  و خیلی از خانم های فامیلمان...اما حالا که نگاه میکنم میبینم کسی برای اینده کودکش برنامه ای ندارد...و مادر شدن کار آسانی شده است...

به نظر من یک مادر واقعی باید برای تک تک لحظه های فرزندش برنامه داشته باشد از همان چندروزگیی که حتی شاید حسش هم نکند اما کودک حس میکند ،درک میکند ،و میپذیرد پس اگر مادر می شوید مادری باشید از نوع مادر هایی که کار سنگینی دارند و راضیند که این بار را تا آخر عمر بر دوش بکشند. به امید آن که فرزندانشان باقیات الصالحاتی باشد برای آن دنیایشان ...این ها را نوشتم به عشق حرف های اقا که در این چند مدت به صورت مکرر به افزایش جمعیت تاکید میکند...

و یادم امد که امام خمینی گفت یاران من در گهواره اند و حالا همان هایی که در گهواره بودند یار سید علی شدند و حالا که سید علی این حرف را تکرار میکند یارانی میطلبد برای امام زمانمان ...پس به عشق ولایت هرکار کنید برکتش را میبینید...

پ.ن.1:من خودم ازدواج نکردم فقط این رو نوشتم برای اونایی که ازدواج کردن فقط بخاطر تاکید رو این مسئله !پس نگید تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره ما تو سنگر دیگه فعالیت میکنیم!!:)

ملت- حب
۲۲:۰۸۱۹
ارديبهشت

"اعلام حمایت بیش از ........... نفر از دانشجویان استان یزد از تجمع دانشجویان روبروی مجلس"

پیام ما به دانشجویان تجمع کننده این است که در صورت توفیق الهی دوشادوش آنان در این تجمع شرکت خواهیم کرد و در صورت عدم توفیق قلب و روح ما همراه با آنان است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا                               فتح آیه29

·        محمد پیامبر خدا ، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و بایکدیگر مهربان ، آنان را بینی که رکوع می کنند ، به سجده می آیند و جویای فضل و خشنودی خدا هستند نشانشان اثر سجده ای است که بر چهره آنهاست این است وصفشان در تورات و در انجیل ، که چون کشته ای هستند که جوانه بزند و آن جوانه محکم شود و بر پاهای خود بایستد و کشاورزان را به شگفتی وادارد ، تا آنجا که کافران را به خشم آورد خدا از میان آنها کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است

 

دور جدید مذاکرات هسته ای در حالی شروع می شود  که طرف غربی در این مدت با رفتار سخیف و غیر دیپلماتیک خود بارها عهد شکنی کرد و نشان داد که مکر روباه کم از مکر عمر و عاص نیست .

 امروز در حالی که هنوز پیراهنمان از خون  شهدای هسته ای خیس است و در آستانه پیچ تاریخی و در دوره ای که شاید 10 ضربه ی شمشیر تا فتح الفتوح باقیست بار دیگر رخ در رخ عمر و عاص های دوران  خود قرار گرفته ایم.

ما دانشجویان یزدی از تبارمنتظر قائم ها و احمدی روشن ها و به نمایندگی از مردمان استان 4000 شهیدی یزد اعلام می کنیم که اقیانوس عظیم ملت ایران در پشت سر دولتمردان قرار گرفته و پشتیبانی خود را از تیم مذاکره کننده اعلام می داریم و به طرف غربی خواهیم گفت که لبخند و برخورد ظریف در صورت مطالبات پی در پی ادامه نخواهد داشت و به فضل الهی روند مذاکرات از این بعد باید به صورت طلبکارانه از سوی مسئولان ایرانی پیگیری شود .

 لذا از تجمع دانشجویان در مقابل مجلس شورای اسلامی حمایت کرده و از نمایندگان مجلس می خواهیم وظیفه نظارتی خود در راستای تغییر راهبرد مذاکرات انجام داده  و گزارش را به سمع ملت شریف ایران برساند.

پیام ما به دانشجویان تجمع کننده این است که در صورت توفیق الهی دوشادوش آنان در این تجمع شرکت خواهیم کرد و در صورت عدم توفیق قلب و روح ما همراه با آنان است.

والسلام علی من تبع الهدی
فقط رفقا تا 11امشب بیشتر وقت نیست اگر حامی هسین یا علی
ملت- حب
۱۴:۳۲۱۶
ارديبهشت

از ترم اولی که می امدم دانشگاه میدیدمش ...همیشه با دوستانش بود کنار مسجد فنی!ترم های اول که بودم بیشتر میرفتم به دیدارش .دوستش داشتم اما نه آنچنانی که حالا...!ترم یک و دو تقریبا هرروز میدیدمش اما کنارش نمیرفتم و از دور سلامی میدادم و میرفتم...او هم همیشه بود... با رفقایش کنار مسجد فنی!!ترم سه که خوابگاهمان جابه جا شد دیگر کمتر به طرف مسجد فنی میرفتم و کمتر اورا میدیدم ،آخر او پاتقش همیشه آنجا بود ...با رفقایش ،کنار مسجد فنی!!فقط گاهی اوقات که دلم برایش تنگ میشد میرفتم و از دور نگاهی می انداختم و یا سلامی میدادم و باز میگشتم به سمت خوابگاه،آخر آن موقع دلبستگی نداشتم...تا وقتی که دیگر زیر فشار ها کمر خم کرده بودم که به ناگاه مرا صدا زد ...از سر کلاس بیرون دویدم و رفتم به سمت مسجد فنی آخر همیشه پاتوقش آنجا بود ،با رفقایش کنار مسجد فنی!این بار از دور سلام دادم ولی دوست نداشتم که فقط از دور نظاره کنم ...جلو رفتم سلام کردم و کنارش نشستم ...گرچه تا به حال او را بدون اسم فرض میکردم ولی خودش بهم گفت که اورا محمد صدا کنم ...نمیدانم چرا!!

نشستم و سر صحبت را باز کردم :محمدم دلم گرفته است...و گفتم و گفتم و گفتم ....او هم با صبر تمام گوش میداد...انقدر گفتم که دیگر حرفی ته دلم نمانده بود .اینبار،سرم را بر روی سینه اش گذاشتم و مثل ابر بهار گریستم ...سرم را برداشتم...چقدر سبک شده بودم ...احساس میکردم که بالی دارم برای پرواز...و محمد همچنان آنجا بود با رفقایش کنار مسجد فنی!

دوست نداشتم ترکش کنم اما باید میرفتم .یک ساعتی بود که کنارش بودم ...بلند شدم و عقب عقب آمدم تا نکند پشتم به طرف او باشد .همچنان که دور میشدم سلام میدادم:السلام علیک ایها الشهدا...

حالا هرروز با شور به دیدارش میروم پایم بند میشود... با سر میروم ...دلم برایش قنج میرود...عاشقش شدم و او برایم کم نگذاشته تا به حال...

رفیقم است دیگر ...رفیقی از جنس دیگر...رفیقی که همیشه هست ...با رفقایش ،کنار مسجد فنی!

پ.ن.1:برای خودتون ازین رفیقا پیدا کنید خیلی حال میده.

پ.ن.2:دیشب رای اولین بار ساعت 12 شب کنارش بودم ...واقعا فضایی بود

پ.ن.3:برای محکم شدن دوستیمون دعا کنید


۲۱:۳۲۱۱
ارديبهشت

امشب شب آرزوهاست ...

ارزوی قلبیم ظهور اقاست...

گرچه گوشه ی چشمم به دنبال دنیاست...

ولی گوشه ی دل کجا و سحن و سرا کجا؟؟

دلم بدجور گرفته است از زمین و زمان دلخورم و بیشتر از همه از خودم...خسته شدم از بس همه ی عمرم را برای کارهی گداشتم که گرچه بوی خدا داشت اما خود خدا نداشت...خسته شدم از بس که وقت برای کارهای فی سبیل الله گذاشتم و برای خلوت با خدا فقط اندکی...خسته شدم که همه مرا خوب می پندارند و خود می دانم که در مقابل خدا چقدر رو سیاهم ...خسته شدم از بس بروی سختی ها لبخند زدم و کسی از خستگی پشت این لبخند بو نبرد...خسته شدم از بس که از قید خانواده ام زدم برای همه کار و خانواده ام بی خبر از دلتنگی من مرا دختری سرخوش و خوش گذران فرض میکنند...خسته شدم از قران خواندن های اخر شب که از خستگی چشمانم باز نمیشود خسته شدم از زیارت عاشوراهای اخرشب که حال یک دست به سینه گذاشتن و سلام دادن هم ندارم ...خسته شدم از این همه خستگی

خیلی خسته ام خیلی

چقدر خدا به من نظر دارد و من...

دلم اندکی خلوت با خدا را می خواهد...دلم برایش تنگ شده ...

امشب هم که شب ارزوهاست من نباید وقتی داشته باشم برای خدا...همش کار همش مسئولیت...ولی با خود عهد کردم که این نماز12رکعتی را بخوانم برای به دست اوردن این لیاقت دعایم کنید

که سخت محتاجم

ملت- حب
۱۴:۳۳۰۸
ارديبهشت

یا ثامن الحجج دل ما وا نمی شود؛ خیلی تلاش کرده ام اما نمی شود

هر جا که رفته ام و به هر کس که گفته ام؛ گفته به دست من گره ات وا نمی شود

اصلاً به هر که رو زده ام گفته با تشر؛ هر جا که می روی برو! این جا نمی شود

نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است! وقتی دل شکسته مداوا نمی شود -

- «دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب؛ از او شنیده می شود الّا نمی شود»

حالا منِ شکسته دلِ خسته ی غریب،

رو کرده ام به سوی تو آقا، نمی شود؟

گفتم “سلام حضرت مشکل گشا ” و بعد؛ اذن دخول خوانده ام آیا نمی شود -

- راهم دهی حرم؟ که به ناگه کسی زغیب

تغییر داد قافیه ام را

که می شود!


من دوری از حرم کشیده ام و درک میکنم...

این روزها ضریح قدیمی چه میکشد !

ملت- حب
۱۰:۳۷۰۵
ارديبهشت

http://www.pixday.ir/wp-content/uploads/2013/06/411-115.jpg


امروز نشستیم  و دیدیم که اگر دولت بخواهد کار فرهنگی کند چقدر می تواند موفق شود ...امروز دیدیم که برای انصراف مردم از یارانه ها چگونه تبلیغ کرد و چند ملیون نفر را از یارانه گرفتن منصرف کرد...پس دیدیم که می تواند!!!

امروزنشستیم و دیدیم که دیپلماسی لبخند چگونه آبروی  ویزای سعید ابوطالبی  مدیر ارشد وزارت خارجه را حفظ کرد!!!

امروز نشستیم و دیدیم که چگونه همسر دولت تدبیر و امید در کاخ جشن می گیرند و به حضار محترم نفری پنج سکه هدیه می دهند!!!

امروز نشستیم و دیدیم که چگونه دولت تدبیر و امید با کلیدش قیمت ها را کاهش داد و اصلا قیمت بنزین به لیتری700نرسید!!!

امروز نشستیم و دیدیم که چگونه هفت میلیارد را برای ساختن سونا و جکوزی دفتر ریاست جمهوری خرج می کنند و کسی لام تا کام حرفی از خزانه خالی نمی زند!!!

امروز نشستیم ودیدیم که رئیس جمهور کشورمان چگونه با 900میلیون ناقابل عید را به همگان تبریک گفت...آن هم نه یک بار بلکه چند بار!!!

امروز نشستیم ودیدیم که همه مشغول مذاکرات1+5 هستند و کسی یادی از سربازان مرزی نمی کند که 1-5 برگشتند!!!

امروز نشستیم و دیدیم که چگونه پسر بیست و یک ساله ای بخاطر امر به معروف چاقو می خورد و 5ساعت منتظر پذیرش در بیمارستان می شود و کسی از او حمایت نمی کند!!!

و امروز باز نشستیم و نشستیم و نشستیم...ولی این نشستن کمرمان را خم کرده است این سکوت قوت زبانمان را گرفته این دیدین ها چشمامان را خسته کرده...

ما جوان های انقلابی صبرمان لبریز شود سکوت را شکسته و از جایمان بر می خیزیم و و در راه حق قدم بر می داریم و می دانیم

که "الله یدافع الذین امنوا" پشتوانه ی ما می شود