گمنامی با طعم شهرت

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنام اگر در پی گمنامی بود هرگز گمنام نمیشد...او شهرت را خواست ...شهرت در کنار حوض کوثر

گمنامی با طعم شهرت

دنیا انگار قصد دارد که ما را بیازماید
رقیب میطلبد و انگار همه سینه سپر کرده ایم که بایستیم درمقابلش
و چه کودکانه گمان کردیم که چیزی هستیم در مقابل قدرت مافوق اراده ی او
و حال که زندگیم مسیر حق و حقیقت را یافته است,چه زیبا میفهمم که...الیس الله بکاف عبده...
من ملتهبم...اما حب تو در من خانه کرده است
پس ملت_حب_آنه به دنبالت می آیم
چون شک ندارم و من یتوکل علی الله فهو حسبه...
و این گونه التحابم آرام می شود...

آخرین مطالب
  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۱۶ دلم...
  • ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۳ حرف...
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۰ عشق!!!
آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۷، ۱۴:۵۱ - حسین بوذرجمهری کجا؟ :/

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۳:۳۲۲۷
ارديبهشت

اولش ترسیدم گفتم من ادم این کار نیستم!

من کسیم که جز با آشنا ها با کس دیگه دم پر نمیشم!

اما خب پا گذاشتم رو ذهن و عقلم و راه افتادم!

دیدمش آروم و متین نشسته بود روی صندلی های پارک و صندلی را تاب می داد.

نزدیک رفتم نگاهی به سر تا پایش انداختم تا ببینم کسی که من می خواهم همین است یا نه، سرش را بالا آورد کمی هول شدم اما سریع خودم را جمع کردم و جلو رفتم!

-میتونم کنارتون بشینم؟

-بله چرا که نه؟ بفرمایید

چادرم را جمع کردم و کنارش روی صندلی نشستم!

نگاهی به اطراف انداختم، گمان می کردم که همه ی عالم و آدم به من زل زده اند.

آب دهانم را به سختی قورت دادم و سر صحبت را بالبخندی باز کردم.

-امروز خیلی هوا گرمه، نه؟

- بله.

-ببخشید میتونم در یه مورد خاص با شما صحبت کنم؟

- بله بفرمایید

-شما به چه کسی رای میدین؟

- روحانی!

_ میتونم بپرسم چرا؟

_نه! آزادی بیان نیست!!!

_من از ارگان خاصی نیومدم، من خودم تنهام.

_ دلیل هایی که دارم را نمی توانم بگویم!

_بخاطر این که خاتمی گفته می خواین بهش رای بدین؟

-نه، شایدم اره!

_تعصب دارین؟

_اره، شایدم نه!

- شما بچه دارین؟

- بله!

- نگران بچتون هستید؟

-بله؟

-اسلام را چی؟دوست دارید؟

-بله؟

_چقدر برای تربیت اسلامی فرزندانیتون تلاش کردید؟

-خیلی!

_قرارداد 2030 میدونید چیه؟

_نه!

میخواین براتون توضیح بدم؟

-اره

_ این قرار داد قصد داره به آموزش ...کودکان از دوران مهدکودک بپردازه و.... این هم عکس کتاب!

_واقعا؟

_بله و در دولت اقای روحانی این قرارداد امضا شده!

_ممنون نمی دونستم!

_من به شما گفتم حالا شما تصمیم بگیرید که بین فرزندتون، اسلام،  تربیت اسلامی فرزندتون و تعصب چی را انتخاب می کنید...

_...

_ خدانگهدار...


+ از تجربیات شیرین تبلیغ چهره به چهره ی من تو پارکای شهر اصلاحات!

+ تیتر خبری زدم برای وبلاگ، به قول تتلوی متحول شده« دوست داشتم این تیتر رو بزنم»

+  :)


ملت- حب
۲۱:۵۷۰۷
ارديبهشت

باد نسبتا خنکی می وزید شاید وجود همین باد باعث شد تا احساس خیلی خوبی به من دست دهد.
اصلا چرا باید احساس ب من دست دهد مگر دادن سر یا پا اشکالی دارد که حتما باید احساس خوب ب ادم دست دهد!
گیر همین الفاظ صد من یه غاز شده ایم که دلمان خوش نیست.
حالا چرا اصلا باید بگوییم صد من یه غاز چرا نگوییم صد من ی شتر؟ بیشتر هم به آن می اید.
اصلا چرا باید حتما بهم بیایند که در کنار هم باشد ممکن است اصلا بهم نیایند و مکمل هم دیگر باشند.
چرا گیریم در این واژه های اعصاب خورد کن بی مغز و گاهی ب درد نخور!
باران می آمد آن هم نم نم با نسیم خنک بهاری، هوا خیلی دو نفره بود!
دونفره بود!
مگر دو نفر چ فرقی با یک نفر دارد ک هوایش باید مخصوص و با باران باشد؟ اصلا دوست دارم به هوای بارانی و زیبا بگویم هوای 5 نفره! دوست دارم در این هوا با پنج نفر بروم بیرون مگر چه اشکالی دارد؟
نمیفهمم چرا باید حال خوشمان را بخاطر کلمات جا افتاده بهم بریزیم!
اصلا یکی عشق میکند تنهایی برود زیر باران، تنهایی داد بزند، تنهایی بپرد، تنهایی اهنگ گوش دهد و تنهای تنها کل مسیر را با سکوت طی کند.
مگر سکوت چ گناهی کرده است ک محکوم به بدیست!
اصلا مگر قبلا سکوت نشان رضایت نبود؟
حالا چه گناهی کرده است ک حتی زیر باران هم نباید تجربه اش کرد؟
اصلا تجربه به چه درد میخورد؟ این همه که تجربه کسب کردین به کجا رسیدین؟
گاهی خطر کردن کیفش بیشتر از راه رفته ی شده ی دیگران است
مگر راه نرفته چ گناهی کرده است که هیچ کس نباید برودش!
نمیدانم که درست میگویم یا نه
ولی کمی رها از تفکرات القا شده نگاه کنیم شاید بدتر نباشد!


پ.ن: اعصاب من زیر درخت البالو گم شده
ملت- حب