صبح از خواب بیدار شدم، صبح روز 23 تیر ماه مثل همیشه و مثل هر روز...
طبق معمول موبایلم را بالا اوردم تا ببینم خبری که شب گذشته کار کرده بودم مشکلی ایجاد نکرده باشد، پیام آمده بود مثل هر روز و مثل همیشه...
بانک انصار بود که زادروزم را تبریک می گفت!
خوشحال شدم چون از بانک توقع نداشتم تولدم را به یاد داشته باشد!
پدرم صبحانه را آماده کرده بود مثل همیشه.
موهایم را شانه کردم و سر سفره نشستم مثل همیشه و صبحانه خوردم مثل همیشه!
بعد از صبحانه با مادرم مشغول پخت ناهار شدم مثل همیشه.
ساعت 12 نشده ناهار را آماده کردم مثل همیشه!
در این میان گوشی را روی گوشم گذاشته وبودم و آهنگ گوش میدادم و میخندیدم و دلم شاد نبود مثل همیشه...
نفس می کشیدم مثل همیشه...
میخندیدم مثل همیشه ....
و کار می کردم مثل همیشه....
و یک سال به عمرم اضافه شده بود و هیچ تغییری ایجاد نشده بود مثل همیشه...
و چقدر ازین مثل همیشه بودن ها حالم بهم میخورد و چقدر این مثل همیشه بودن ها زندگیم را کسل کننده کرده است...
امیدوارم هیچ گاه 24 سالگیتان مثل همیشه نباشد....