میخواهم کمی بخوابم....
اعصابم تا حد زیادی بهم ریخته است...
بجای این ک این روزها به فکر این باشم ک چطور برای درک شب قدر اماده شوم به این فکر میکنم ک چرا دختران ما به این حد به ارایش کردن محتاجند که حتی در روضه و شب قدر هم دست از سر این کارهایشان برنمیدارند و با قیافه ی عادی به عباداتشان نمیرسند؟
خسته شدم ازین کوته فکری و روشن فکری...
خسته شدم ازین متهم شدن به املی بخاطر چهارتا نخ موی صورت...
مگر من نمیتوانم مثل انها باشم؟
یا این که بلد نیستم؟
هم من میتوانم هم خوب فنون ارایش گری را بلدم اما نمیخواهم...
مگر جز این نیست که گوشه ی برداشته ی ابروی زن برای مرد نامحرم باید پوشیده شود؟
خب پس من چرا باید من برای غیر محرمم به صورتم دست بزنم؟
اصلا من مگر محتاج نگاهم که بخواهم برای جلبش کاری کنم؟
من انقدر اعتماد به نفس دارم که بی ارایش و با پوشش کامل بیرون بیایم و حتی مورد تحسین هم واقع شوم...
اما نه برای رژ زننده ام یا برای مانتوی بدن نما و کوتاهم , بلکه بخاطر پوششم که افتخار من است
برایم مهم نیست که چون شمایی مرا امل خطاب میکنید...
ولی در این بلوا کمی زیاد از روشن فکریتان خستم...
چراغ ذهنتان را خاموش کنید میخواهم کمی بخوابم....
پ.ن:این روزها دیدن صورت ارایش شده ی دختران بیشتر عذابم میدهد...
برای ارامش دلم دعا کنید...